۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

عشقی شاید زودگذر - آمد و رفت

 1
سکوت پنجه میکشد به گلوی کال احساسم
بغضی درحال رسیدن است
برای صدا زدنت
انگارصدها قرن نوری
فاصله است بین من و تو
وقتی دوستم داری
وقتی دوستت دارم
کُره را درخود دارد
نگاه شلوغت
برای دیداری سخت
در عشقی نابرابر
شاید هم زودگذر

2
تو صبحی
من شب
چگونه دست ما بهم خواهد رسید
وقتی میروی ؛
میآیم
وقتی میآیی ؛
میروم ؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
اميدكه خوب باشي
درتاريخ شعرمابسيارازجفاي معشوق و
وازترس رفتن سروده اند
اميدشماكه ازذهني روشن واحساسي سرشارازشادبي
برخوردارهستيد
مثبت انديشي واردكارتون كني
انسان ازهرچه بترسه برسرش مياد
چون اون رومدادم پيش روش ميبينه پس بايدبه هدفش برسه

ناشناس گفت...

دركاراول
كره اورديد
كه نميدانم به فتح كاف خونده ميشه
يا به ضم
اگربرفتح باشد به نظراين كوچكترين
دوستدار ادبيات
نامناسب قرارگرفته

ناشناس گفت...

دركاردوم اولين واژه تو با ث نوشته شده رو درست كنيد
كارهاي اين پسستتون خوندني هستند
فكر ميكنم ويرايش و اصلاح انجام نداديد
البته شما استادمن هستي
درست ميگم كه ويرايش ننمودي؟
ببخشين
هردكارزيبابود
اگه بي ادبي ندوني نيازبه چكش كاري داره