۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

آغوشت

دل مــن دوســـتـــدارآغــوشــت
                         بـغـــلــم بــی قــــرارآغــوشــت
گرم وامن وامید بخش وقـشنگ
                         چـارفــصـــل بــهــارآغــوشـت
بــگـشــا بـــازوان خـــود را تــا
                         گـم شــوم در حصـار آغـوشـت
تا نـگاهـم بــشــویــد از تــن تــو
                        اشـک اشـک ازغـبـارآغـوشـت
تا زنی که شـکست خـورده کـند
                        زنـــدگــی درکــنـــــارآغــوشـت




پ . ن - گاهی امن ترین جا ؛ یه آغوش مهربون و شونه های پهن مردونه س وتوهم با تمام وجودت نیازشون داری و نداریشون تا همه ی هق هق بغضت رو تسلی بدن و تو هم همه ی تنهائیت رودرآغوش گرم و مطمئن مردونه ش رها کنی .
پ . ن - ای دی اس الم رو شارژنمی کنم این ماه . احتمالن مدتی نباشم .  میخوام برم تو لاک خودم . 


۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

زندان مصونیت



به جرم بی حجابی
مرا در حبسی به نام مصونیت ذلیل کرده ای
میخواهم در اقیانوس متلاطم شنا کنم
در دل خطر کوسه و نهنگ و اختاپوس
آزادیم را پس بده

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

عشق غیر منطقی

  همیشه عاشق عشق بودم . عاشق عاشق شدن . اساسآ کسی هستم که بی عشق نخواهم تونست زنده بمونم و زندگی کنم . تمام امید و اعتمادمو بدون عشق از دست میدم . تمام اعتماد به نفسمو . روزهام شبیه سیاهپالهای مخوف کهکشانی پراز تاریکی و سرازیری میشه و شبهام پرازورطه ای که توش دست وپا میزنم وبیشترفرومیرم . بخاطر همین تمام وجودم رو هق هق اشکهایی لبریزکرده بود که شاید فوران سیلابی بود که مدتها بود از نگاهم جریان داشت . فکرکردم . مدتها فکرکردم . باید پیدات میکردم . باید یه جایی تو یه گوشه ای از دنیا بدست میآوردمت . یه جایی تو اقیانوس بیکران زندگی . بخاطر همین دام قلبم رو انداختم تواقیانوس زندگی تا بلکه یه جایی یه جوری به دام من بیفتی . 



تو هم به دامم افتادی .
 
  اونوقت خواستم قلبموکه دست توبود با مداد عشق جای قلبت نقاشی کنی و بعد منومحکم درآغوشی از محبتت بکشی تا قلبت جای قلبم حک بشه . اینجوری .


  خب حالا قلبت رو حک کردی جای قلبم . ما دوتا هم با همیم اما نمیدونم آیا واقعن بین ما قلبهاموی دارن زندگی میکنن یا یه قلب بزرگ که ممکنه فقط تو ذهن ما باشه و توقلب منو جای قلبت حک نکرده باشی ؟



  نمیدونم . آخه هنوزنفهمیدم تو به عشق غیرمنطقی پابند هستی یا نه ؟

______________________

پ . ن - پیشاپیش عید مبعث به همه مبارک . 

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

مال تو

صمـیمی ترین حـرفها مال تو
وشــعر مـن ای آشــنا مال تو
دلـم را هم ازمـن طلب میکنی 
 دل عـاشــقـم را ؛ بـــیا مال تو 



پ . ن . بیا دلامونو با هم عوض کنیم . دل من دست تو باشه ؛ دل تو دست من . هرکدوم خوب مراقبت کردیم از دل اون یکی مون ؛ اونوقت اون عاشق تره .  



۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

عشقی شاید زودگذر - آمد و رفت

 1
سکوت پنجه میکشد به گلوی کال احساسم
بغضی درحال رسیدن است
برای صدا زدنت
انگارصدها قرن نوری
فاصله است بین من و تو
وقتی دوستم داری
وقتی دوستت دارم
کُره را درخود دارد
نگاه شلوغت
برای دیداری سخت
در عشقی نابرابر
شاید هم زودگذر

2
تو صبحی
من شب
چگونه دست ما بهم خواهد رسید
وقتی میروی ؛
میآیم
وقتی میآیی ؛
میروم ؟

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

برای توبجای مقدمه

به نام پروردگار بزرگ

سلام


  سلام به تو . تو که امروزدلیل تولد دوباره ی من بودی . تولدی ازبطن دروغ پنهون به دنیای حقیقت آشکار. سلام به توکه وقتی اومدی روزنه ای از امید تو تاریکنای قلب افسرده م با محبتت به روشنایی تابیدی . انقدر که وقتی علیرغم میل باطنیم هرچی میخواستم بری و تنها تو راز اندوهبار خودم رهام کنی ؛ موندی و عظمت مرد بودن رو با بزرگواری تو و شرمگینی من برام معنی کردی . موندی و اشکهایی که هم دراوج برملاشدن من و هم از شوق دیدن مردونگی تو آبشارشده بود از نگاه مه زده م من زلالینه تر جاری کردی تا غباریآسم رو بشوری از ازدحام اندوه خونه کرده تو غبارآینه ی نگاهم .

  مدتها بود ازاینکه طعم لذتبخش محبت رو درک کنم رفته بودم تو فراموشی چندساله . اما تو بهم یاددادی که میشه دوست داشت و از دوست داشتن لذت برد .

  حالا بدون ترس و با شجاعت تمامی خزون عمری که پشت سرگذاشتم فریاد میزنم دوستت دارم .

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

همچون

تندیس خاطره ات را گرامی میدارم
همچون کبوتری که ...